استعاره و انواع آن + توضیح و مثال
پیغام مدیر :
به وبلاگ بانک سوالات هفتم خوش امدید.لحظات خوبی برای شما ارزومندم برای ارتباط با ما و هرگونه سوال و مشکلی داشتید میتوانید از طریق تلگرام با ما در ارتباط باشید ایدی تلگرام:telegram.me/amirhack125
استعاره و انواع آن + توضیح و مثال
نوشته شده در شنبه 18 بهمن 1393
بازدید : 1449
نویسنده : امیررضا رنجبر
 
 

استعاره واقسام آن

استعاره از ریشه «ع‌ـ‌ و‌ـ‌ ر» گرفته شده و به معناى عاریه خواستن و عاریه گرفتن است.استعاره از جهت لغت از «استعار المال » به معنی از او خواست تا مالش را به او عاریه دهد گرفته شده است.این واژه از اصطلاحات علم بیان است.در تعریف استعاره گفته‌اند: كاربرد لفظ در معناى غیر حقیقى آن همراه با علاقه تشابه میان معناى حقیقى و مجازى و قرینه‌اى كه مانع از اراده معناى حقیقى مى‌شود. در حقیقت، استعاره نوعى مجاز لغوى است كه علاقه آن مشابهت باشد در واقع استعاره را تشبیه مختصر نیز می توان نامید یعنى تشبیهى كه یكى از دو ركنش (مشبّه‌یا مشبّهٌ‌به) حذف شده باشد.

 استعاره سه ركن دارد: مستعارٌمنه (همان مشبّهٌ‌به در تشبیه)، مستعارٌله (مشبّه)، مستعار (لفظى كه عاریه گرفته شده) و نیز جامع (وجه شبه).

استعاره به لحاظ اینكه در آن مستعارٌمنه یا مستعارٌله ، حذف شده باشد، دو قسم است:

1- استعاره مكنیّه یا بالكنایه: و آن استعاره ای است كه در جمله فقط مشبّه ذكر شده باشد;  ولى مشبّهٌ‌به بالكنایه مورد اشاره قرار گرفته باشد; مانند این مصرع از شعر: «وإذا المنیة أنشبت أظفارَها = و هرگاه مرگ چنگالهاى خود را فرو‌كند». در این مصرع، شاعر مرگ را به حیوان درنده‌اى چنگال‌دار تشبیه كرده. سپس مشبّهٌ به (حیوان درنده) را حذف كرده و چنگال را كه یكى از لوازم آن است، آورده تا قرینه‌اى براى آن تشبیه مضمَر در ذهن باشد. استعاره مكنیّه در حقیقت عملیّات ذهنى است و در كلام گوینده فقط قرینه‌اى دال بر آن استعاره و به عبارت دقیق‌تر تشبیه ذهنى وجود داردبراى مثال در آیه شریفه «اَلَّذینَ یَنقُضونَ عَهدَ اللّهِ مِن بَعدِ میثـقِهِ» (بقره/2، 27) ابتدا عهد به چیزى مانند ریسمان تشبیه شده، آنگاه نام ریسمان براى عهد عاریه گرفته شده است. سپس مشبّهٌ‌به (ریسمان) حذف و یكى از لوازم آن‌كه نقض (باز‌كردن) است، به‌صورت قرینه در جمله آورده شده است، تا اشاره‌اى به آن تشبیه ذهنى باشد. دلیل وجود چنین استعاره‌اى نیز اسناد نقض به عهد است كه امرى معنوى و غیر قابل باز كردن به شمار‌مى‌رود.

2- ‌استعاره تصریحیّه یا مصرّحه: و آن استعاره ای است كه مشبّه حذف و مشبه به ذكر شده باشد; مانند آیه شریفه «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم» كه در آن، ایمان كه مشبّه است، حذف، و صراط مستقیم كه مشبّهٌ به است ذكر شده است. وجه شبه (جامع) در آن دو «رساندن به مقصد» است.

در استعاره مصرّحه اگر دو طرف استعاره در یك چیز قابل جمع باشد، آن را استعاره وفاقیّه گویند; مانند آیه 1 ابراهیم/14: «كِتـبٌ اَنزَلنـهُ اِلَیكَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّـلُمـتِ اِلَى النّورِ» كه لفظ نور براى هدایت استعاره آورده شده و این دو قابل جمع است; به این معنا كه یك شىء، هم مى‌تواند نور باشد و هم هدایتگر، یا مانند آیه 122 انعام/6: «اَوَ مَن كانَ مَیتـًا فَاَحیَینـهُ» كه بر دو استعاره مشتمل است: یكى استعاره «مَیْت» براى شخص گمراه و دیگرى استعاره «زنده كردن» براى هدایت كردن، و استعاره دوم در آیه، از نوع وفاقیّه است; یعنى هدایت كردن و زنده كردن كه دو طرف استعاره است، در شخص واحد (مثلا اللّه) جمع مى‌شود و در نتیجه، او، هم هدایت‌كننده و هم زنده كننده مى‌شود; اما استعاره اوّل در همین آیه از نوع عنادیّه است; یعنى دو طرف استعاره در شخص یا شىء واحد قابل جمع شدن نیست، زیرا گمراهى از ویژگیهاى انسان زنده است و نمى‌شود كه فردى در عین اینكه مرده است، گمراه هم‌باشد. در قسم دوم، یعنى استعاره عنادیّه چنانچه گوینده، لفظ مستعار را در ضد یا نقیض معنایش به‌كار بردو غرضش از آن، تهكّم (استهزا) یا تملیح (بیان خبرى با ظرافت و نمكین) باشد، آن‌را استعاره تهكّمیّه یا تملیحیّه گویند; به‌طور مثال در آیه 21 آل‌عمران/3: «فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَلیم» ترساندن از عذاب دردناك الهى به جاى «اَنْذِرهم» با واژه «بشّرهم» بیان شده است، درحالى‌كه بشارت به خبر شادى‌بخش اختصاص دارد. این استعاره را مى‌توان به استهزا كردن مخاطب تفسیر كرد یا براى تملیح و بیان نمكین و با ظرافت، عذاب دردناك الهى را براى كسانى دانست كه به آیات الهى كافر مى‌شوندیعنى كافران به آیات الهى و كشندگان پیامبران، براى مزد عملشان در انتظار خبرى شادى‌بخش باشند و آن، عذاب دردناك الهى است، یا در آیه 23 صافّات/37 آمده است: «فَاهدوهُم اِلى صِراطِ الجَحیم»«آنان (‌ستمگران و بت‌پرستان ) را به‌راه دوزخ هدایت كنید». در این آیه، لفظ هدایت كه باید درباره راهنمایى به مطلوبِ پسندیده به‌كار‌رود، براى راهنمایى به دوزخ استعاره آورده‌شده كه امرى نامطلوب است و این به قصد استهزا یا بیان ظریف و نمكین یك چیز است. نمونه‌هاى دیگرى از این نوع استعاره كه مى‌تواند به‌صورت تملیح یا تهكّم قابل تفسیر باشد در سوره‌هاى توبه/9، 34; انشقاق/84‌، 24; آل‌عمران/3، 153; دخان/44، 49; هود/11، 87 و زخرف/43، 55 مشاهده مى‌شود.
تقسیم دیگر براى استعاره بر محور لفظ مستعار صورت گرفته است.

 

1- استعاره اصلیّه: براساس این تقسیم، چنانچه لفظ مستعار اسم جنس جامد باشد، استعاره اصلیّه نامیده مى‌شودبراى مثال در آیه 80 هود: «قالَ لَو اَنَّ لى بِكُم قُوَّةً اَو ءاوى اِلى رُكن شَدید» كه لوط(علیه السلام)آرزو مى‌كند براى او نیرویى فراوان باشد یا به تكیه‌گاهى محكم پناه برد، استعاره اصلیّه وجود دارد; یعنى متكلّم، عشیره نیرومند را به تكیه‌گاهى محكم تشبیه كرده است. سپس با حذف مشبّه (عشیره نیرومند) ركن شدید را براى آن استعاره آورده است در این نوع استعاره، میان دو شىء اصالتاً استعاره جارى است و استعاره میان آنها، تابع استعاره پیشین نیست.همچنین درآیه 1 ابراهیم:«كتابٌ انزلناهُ لِتُخرِجَ النّاسَ منَ الظّلماتِ الی النّورِ» كه در این آیه ضلالت به ظلمت تشبیه شده است وجامع در هر كدام راه نیافتن است ولفظی كه دلالت بر مشبه به «ظلمت» می كند برمشبه «ضلالت» به شیوه استعاره تصریحیه اصلیه استعاره آورده شده است .ودر آیه 22 سوره اسراء :« وَاخفِض لهما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الّرحمةِ»«ذل» (رام بودن ،فروتن بودن ) به«طائر» (پرنده) تشبیه شده است ولفظ «طائر» كه مشبه به است برای «ذل» كه مشبه است به شیوه استعاره بالكنایه اصلیه استعاره آورده شده است ،سپس «طائر» حذف گردیده است وبه وسیله «جناح» كه از لوازم مشبه به است به آن مشبه به اشاره شده است .

 

 2- استعاره تبعیّه: اگر لفظ مستعار، فعل یا اسم مشتق یا حرف باشد، استعاره تبعیّه است استعاره موجود در آیه 29 جاثیه: «هـذا كِتـبُنا یَنطِقُ عَلَیكُم بِالحَقِّ» از نوع تبعیّه است; یعنى متكلّم دلالت روشنِ كتاب را به نطق تشبیه، آنگاه مشبّه (دلالت روشن) را حذف، و از نطق، فعلِ ینطق را مشتق كرده و به‌صورت استعاره براى بیان «دلالت روشن» به‌كار برده است این نوع استعاره از آن رو تبعیّه نام گرفت كه استعاره در فعل، تابع استعاره پیشین در اسم و مصدر آن فعل است.همچنین در آیه 1 سوره طه «ولاصلِّبنَّكم فی جذوعِ النّخلِ»لفظ «فی» كه برای هر جزئی از جزئیات ظرفیت وضع شده است برای معنی «علی» به شیوه تصریحیه تبعیه ، استعاره آورده شده است.همچنین درآیه 8 سوره قصص « فالتقطه آل فرعونَ لیَكونَ لهم عدوّاً وحُزناً»(ل) بر سر (لیكون) استعاره تصریحیه تبعیه است. و درآیه 11 سوره الحاقه «انّا لمّا طغی الماءُ حَمَلناكُم فی الجاریه»(طغی) استعاره تصریحیه تبعیه است ودر آیه 168 سوره اعراف «وقطَعناهُم فی الارضِ اُمَماً »  (قطعناهم) استعاره تصریحیه تبعیه استوبه جای (فرّقناهم) آ«ده است.

 

باید توجه داشت كه هر كدام از استعاره های تصریحیه ومكنیه به استعاره اصلیه وتبعیه تقسیم می شود .

 

 تقسیم دیگر براى استعاره به اعتبار ذكر خصوصیّات هریك از مستعارٌله یا مستعارٌمنه است

 

1- استعاره مجرّده: چنانچه صفت یا صفات مذكور در جمله با مستعارٌله مناسبت داشته باشد، استعاره مجرّده نامیده مى‌شودچنین استعاره‌اى از مبالغه، عارى و مجرّد است و در آن، ادّعاى اتّحاد میان مستعارٌله و مستعارٌمنه به‌صورت ضعیف بیان شده است; مانند آیه شریفه 112 نحل/16: «فَاَذقَهَا اللّهُ لِباسَ الجوعِ و الخَوفِ» در این آیه، خداوند مواجهه با آثار زیانبار و فراگیر ناشى از گرسنگى و ترس را به چشانیدن مزه تلخ تشبیه كرده، آنگاه لفظ «أذاق» را براى آن استعاره آورده است. سپس در ادامه جمله، یكى از خصوصیات و مناسبات مستعارٌله را ذكر كرده است. مستعارٌله، آثار زیانبار گرسنگى و خوف است كه سراسر جسم و جان انسان را دربرمى‌گیرد، و ویژگى مناسب با آن لباس است

 

2- استعاره مرشّحه : چنانچه در جمله، ویژگیهاى مناسب با مستعارٌمنه ذكر شده باشد، استعاره مُرَشَّحَه نامیده مى‌شود، زیرا در چنین استعاره‌اى، تشبیه به‌طور كامل كم‌رنگ و فراموش شده و همین امر، سبب تأكید و مبالغه بیشتر در استعاره است. براى مثال، استعاره در آیه 16 بقره/2 از این نوع است: «اُولـئِكَ الَّذینَ اشتَرَوُا الضَّلــلَةَ بِالهُدى فَما رَبِحَت تِجـرَتُهُم». واژه «اشتَرَوُا» به معناى خریدن براى‌مبادله و جایگزینى و انتخاب، استعاره آورده، و به همراه آن، دو ویژگى مستعارٌمنه (اشتراء) یعنى ربح و تجارت ذكر شده است. جامع نیز دستیابى به برترین و بیشترین فایده است كه البتّه در قالب استعاره به نحوى بلیغ و محسوس از این معامله خسارتبار، نفى شده است

 

3- استعاره مطلقه : اگر در استعاره‌اى به هیچ‌یك از ویژگیهاى مستعارٌله یا مستعارٌمنه اشاره نشود یا به مناسبات هر دو اشاره شود آن را استعاره مطلقه گویند; براى مثال در آیه 175 بقره/2 مناسبات و ملایمات هیچ‌یك از آن دو بیان نشده است: «اُولـئِكَ الَّذینَ اشتَرَوُا الضَّلــلَةَ بِالهُدى والعَذابَ بِالمَغفِرَةِ فَما اَصبَرَهُم عَلَى النّار». در این آیه، جایگزینى و انتخاب ضلالت به جاى هدایت، و عذاب به جاى مغفرت، به خرید و فروش تشبیه، و لفظ«اشتَرَوُا» براى آن جایگزینى، استعاره آورده شده است، بدون آنكه به هیچ‌یك از ویژگیهاى مستعارٌله یا مستعارٌمنه اشاره شود.

 

تقسیم دیگر براى استعاره به اعتبار جامع و دو طرف آن است، و از این نظر، براى استعاره 5‌قسم بر مى‌شمارند.

 

1- استعاره محسوس براى محسوس با جامع حسّى; مانند: «و تَرَكنا بَعضَهُم یَومَئِذ یَموجُ فى بَعض» (كهف/18، 99) اصل موج، حركت آب است كه در این آیه براى حركت یأجوج و مأجوج استعاره آورده شده است و هر سه، یعنى آب و یأجوج و مأجوج و حركت از امور حسّى هستند و مانند «واشتَعَلَ الرَّأسُ شَیبـًا» (مریم/19، 4) كه مستعارٌمنه در آن آتش و مستعارٌله پیرى و جامع آن دو فراگیرى است و هر سه نیز حسّى هستند.

 

2-استعاره محسوس براى محسوس با جامع عقلى; مانند: «وءایَةٌ لَهُمُ الَّیلُ نَسلَخُ مِنهُ النَّهارَ» (یس/36،37) كه مستعارٌمنه كندن پوست (سلخ)، و مستعارٌله برطرف شدن نور از شبانگاه است و این هر دو حسّى هستند; امّا جامع در اینجا ترتب یك چیز بر چیز دیگر و پیاپى آمدن آن دو است كه امرى عقلى (غیر حسّى) است.

 

3- استعاره معقول براى معقول با جامع عقلى; مانند: «و لَمّا سَكَتَ عَن مُوسَى الغَضَبُ» (اعراف/7،154) كه در آن خوددارى از اظهار غضب و فروخوردن آن به سكوت و نگه داشتن زبان از تكلّم، تشبیه، آنگاه سكوت براى آن استعاره آورده شده است. جامع نیز امساك و خود نگهدارى است، بنابراین هر سه طرفِ استعاره، عقلى است. و مانند: «مَن بَعَثَنا مِن مَرقَدِنا» (یس/36،52) كه رقاد (خواب) براى مرگ استعاره آورده شده و جامع در آن انجام نیافتن كار است كه هر سه، عقلى‌هستند.

 

4- استعاره محسوس براى معقول با جامع عقلى; مانند: «بَل نَقذِفُ بِالحَقِّ عَلَى البـطِـلِ فَیَدمَغُهُ» (انبیاء/21، 18) در این آیه قذف (كوبیدن) و دمغ (هلاك كردن) كه هر دو امرى حسّى هستند، براى حقّ و باطل كه از امور عقلى و غیر حسّى شمرده مى‌شوند، استعاره آورده شده‌اند. جامع نیز معدوم كردن و معدوم شدن است كه امرى عقلى به‌شمار مى‌رود.

 

5- استعاره معقول براى محسوس با جامع عقلى; مانند: «اِنّا لَمّا طَغَا الماءُ حَمَلنـكُم فِى الجارِیَه» (حاقّه/69، 11) در‌این آیه، مستعارٌمنه طغیان است كه امرى عقلى شمرده مى‌شود، و مستعارٌله، فزونى آب است كه امرى حسّى است، و جامع، برترى و فراگیرى است كه این نیز امرى عقلى به شمار مى‌رود.

 

از دیگر اقسام استعاره، استعاره تمثیلى است كه برخلاف موارد گذشته در تركیبها و جمله‌ها جارى است هرگاه تركیبى در معناى مشابه معناى خود به‌كار رود، به آن، استعاره تمثیلى گفته مى‌شود این نوع استعاره كه بر نوعى تشبیهِ تمثیل مبتنى است مستعارٌمنه، مستعارٌله و جامع آن از امور متعدّد انتزاع مى‌شود، ازاین‌رو همواره مستعار در آن ازچند كلمه تركیب شده است نمونه‌اى از این نوع استعاره كه گاه نیز تمثیل خوانده مى‌شود، در آیه 42 قلم/68 دیده مى‌شود: «یَومَ یُكشَفُ عَن ساق= روزى كه [لباس] از ساق پا برگرفته شود». این جمله براى بیان شدّت و دشوارى امرى استعاره آورده مى‌شود. گویا خداوند حال كسى را كه با دشوارى محاسبه روز قیامت مواجه است و باید خود را براى تحمّل طاقت‌فرساى آن آماده كند، به حال كسى تشبیه كرده است كه براى انجام‌دادن كارى شاق كه به تلاش و جدّیت فراوان نیاز دارد، ابتدا دامن لباس خود را بالا مى‌زند تا از عهده انجام آن كار برآید. سپس «یُكشَفُ عَن ساق» را براى آن شخص استعاره آورده استیا براى مثال، در آیات 88‌ـ‌89 صافّات/37 آمده است: «فَنَظَرَ نَظرَةً فِى النُّجوم * فَقالَ اِنّى سَقیم=(ابراهیم )به ستارگان نظرى افكند و گفت: من تعبیر «نَظَرَ نَظرَةً فِى‌النُّجوم» براى كسى كه كارى خطیر پیش رو دارد و براى انجام دادن آن چاره‌اندیشى مى‌كند استعاره آورده شده است; گویا خداوند چنین شخصى را كه در اندیشه چاره‌جویى است به كسى كه براى آگاهى بر امور آینده به ستارگان مى‌نگرد تشبیه كرده است. سپس با حذف مشبّه، این تعبیر را براى وى استعاره آورده است هرگاه استعاره تمثیلى شیوع یابد و بر زبانها جارى شود، مَثَل خوانده مى‌شود كه در این صورت، همیشه در موارد مشابه آن تركیبى ثابت به‌صورت استعاره به‌كار مى‌رود استعاره تمثیلى در قرآن كریم را مى‌توان در آیات 4 مسد/111; 16 قلم/68 و 29 دخان/44 مشاهده‌كرد.

 

منابع:

 

1-  ترجمه وشرح جواهر البلاغه ، احمد الهاشمی،ترجمه: حسن عرفان ،جلد دوم،چاپ چهارم ،نشر بلاغت، قم 1383

 

2-  المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكریم ،محمدفؤاد عبدالباقى، چاپ نهم، انتشارات اسماعیلیان، تهران، 1369

 

3- فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی ،احمد سیّاح ، جلد3و4 ، چاپ چهاردهم ، انتشارات اسلام ، تهران ،1370

 

  گروه زبان وادبیات عرب ناحیه یك كرمانشاه  استعاره اصلیّه

 





مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: